معرفی و دانلود کتاب مادرخوانده
معرفی کتاب مادرخوانده
مادر شدن کار سادهای نیست. مخصوصاً زمانی که زنی دیگر نوزاد شما را حمل میکند، باید انتظار هر چیزی را داشته باشید. فریدا مک فادن در کتاب مادرخوانده بار دیگر یک رمان جنایی و معمایی پرپیچوخم خلق کرده است. نویسنده در این کتاب که از پرفروشترین رمانهای معاصر سایت آمازون است، موضوع رحم اجارهای را هستهی شکلگیری داستان قرار داده است.
دربارهی کتاب مادرخوانده
ابی زنی متأهل است که به ارتکاب قتل متهم شده و مدارک محکمی علیه او وجود دارد. او که تا پیش از این، از شهروندان قانونمدار بود و حتی یک بار هم بهخاطر سرعت غیرمجاز جریمه نشده بود، حالا منتظر است که تا بیستوچهار ساعت دیگر او را به جرم قتل درجهیک دستگیر کنند. فریدا مک فادن (Freida McFadden) در کتاب مادرخوانده (The Surrogate Mother) یک داستان جنایی و معمایی دیگر با شخصیتهایی مرموز خلق کرده که هریک میتوانند انگیزههای زیادی برای دسیسهچینی و توطئه علیه قهرمان داشته باشند.
داستان کتاب مادرخوانده با بازگشتی به عقب، یک سال پیش را نشان میدهد. زمانی که ابی در یک شرکت تولیدکنندهی پوشک بچه کار میکند. در این شرکت ابی یک کارمند تبلیغات موفق است که دیگران به او حسودی میکنند و یکی از همکارانش به نام جد به او نظر دارد؛ اما ابی با سم، همسر رؤیاهایش، ازدواج کرده و بیصبرانه منتظر است که تا مادر شود. ابی که بیش از هر چیز آرزو داشته مادر شود، سالها با ناباروری دستوپنجه نرم کرده و در درمان ناموفق بوده است. او حتی برای پذیرفتن فرزندخوانده هم اقدام کرده؛ اما با شکست روبهرو شده. تا اینکه دستیار شخصیاش، مونیکا، پیشنهادی سخاوتمندانه به او میدهد. مونیکا فرزند ابی را حمل میکند؛ اما با گذشت زمان مشخص میشود که مونیکا کسی که نشان میدهد، نیست و رازهای تاریک و پیچیدهای دارد.
فریدا مک فادن استاد نوشتن تریلرهای جنایی، معمایی، پیچیده و هیجانانگیز است. او رمانهای خود را با تعلیق و هیجان و درست از جایی که جنایت اتفاق افتاده، آغاز میکند. سپس با بازگشتی به عقب داستان را از جایی که همهچیز آرام، مطابق میل قهرمان و روی روال است، ادامه میدهد و به این طریق خواننده را بیشتر درگیر داستان میکند. به طوری که خواننده بیتابانه داستان را دنبال میکند و بهندرت ممکن است که کتاب را زمین بگذارد. فریدا مک فادن در پرداختن داستان به جزئیات توجه ویژهای میکند و همین جزئیات هستند که در ادامهی داستان اهمیت پیدا میکنند.
از طرف دیگر، نویسنده در کتاب مادرخوانده یک زن را به همراه دغدغههای زنانه، شخصیت اول رمانش قرار داده و در طول داستان توصیفات زیادی از طرز لباس پوشیدن و آراستن موهای او ارائه میکند. همین توصیفات این رمان را به رمانی زنانه تبدیل میکند که برای علاقهمندان به چنین داستانهایی انتخاب مناسبی است.
در مجموع میتوان گفت کتاب مادرخوانده یک رمان جنایی و معمایی از نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز است و در گروه بهترین رمانهای پرفروش داستان شهری معاصر در سایت آمازون قرار دارد. این کتاب پرمخاطب را انتشارات نون با ترجمهی نشاط رحمانینژاد منتشر کرده است.
نکوداشتهای کتاب مادرخوانده
- این رمان تریلر پر از تعلیق و پیچشهای داستانی است؛ نگارش استادانه با موقعیتهای جذاب و شخصیتهای فریبنده. کتاب مادرخوانده یک داستان پرماجراست که شما را به صفحات کتاب وصل میکند. (نقد و بررسی آمازون)
- وقتی شروع به خواندن این رمان کردم، احساس میکردم که از یک ترن هوایی بالا رفتهام و نمیتوانم صبر کنم تا به پایان خط برسم. این داستان پیچ و خم و بالا و پایین زیادی دارد و از خواندن آن مأیوس نخواهید شد. (نقد و بررسی آمازون)
کتاب مادرخوانده برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای همهی کسانی که به خواندن رمانهای هیجانانگیز و پررمزوراز جنایی علاقهمند هستند، مناسب است.
در بخشی از کتاب مادرخوانده میخوانیم
به محض اینکه به سم میرسم، دستم را میگیرد و راه میافتد. دست گرم و بزرگش دستم را میپوشاند. از راهرو میگذرد و از کنار گلدانی با یک گیاه بزرگ برگدار عبور میکند.
میگویم: «سم، چه خبر شده؟»
«بیا توی دفترت صحبت کنیم.»
دستم را از دستش بیرون میآورم و آرنجش را میگیرم. او را به سمت کنج خالی کنار دستگاه کپی میکشم. «نه، بیا اینجا صحبت کنیم.»
«باشه، اما…» نگاهش در اطراف میچرخد. «باید برات یه صندلی بیارم…»
میخواهد بنشینم. وای خدایا. فکر کنم نزدیک است استفراغ کنم.
تا جایی که میتوانم، با لحن صبورانهای میگویم: «سم، میشه بگی چه خبر شده؟»
سم چشمهای قهوهایرنگش را به صورتم میدوزد و چین عمیقی بین ابروهایش ایجاد میشود. «جَنِل پشیمون شده.»
«چی؟»
«همین الان یه تماس از طرف استیو داشتم.» دستی بین موهای قهوهای روشنش میکشد… انگشتانش میلرزند. «گفت جنل نظرش رو عوض کرده. میخواد بچه رو نگه داره.»
«چی؟»
پاهایم مثل ژله میلرزند. حق با سم بود… باید به دفترم میرفتیم. یا باید روی یک صندلی مینشستم.
منبع: کتابراه